بخند دیگگگگگگگگه
✯✯just me & you✯✯
بخند دیگگگگگگگگه


دختر کوچکى با
 
معلمش درباره نهنگ‌ها بحث
 
مى‌کرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن
 
است که نهنگ بتواند يک آدم را
 
ببلعد زيرا با وجودى پستاندار
 
عظيم‌الجثه‌اى است امّا حلق
 
بسيار کوچکى دارد.
 
دختر کوچک پرسيد: پس چطور حضرت
 
يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
 
معلم که عصبانى شده بود

 

تکرار کرد
 
که نهنگ نمى‌تواند آدم را ببلعد.
 
اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
 
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم

از حضرت يونس مى‌پرسم.
 
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم
 
رفته بود چى؟
 
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش
 
بپرسيد.

يک روز يک
 
دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و
 
به مادرش که داشت آشپزى مى‌کرد
 
نگاه مى‌کرد.
 
ناگهان متوجه چند تار موى سفيد در
 
بين موهاى مادرش شد.
 
از مادرش پرسيد: مامان! چرا بعضى
 
از موهاى شما سفيده؟
 
مادرش گفت: هر وقت تو يک کار بد
 
مى‌کنى و باعث ناراحتى من
 
مى‌شوی، يکى از موهايم سفيد
 
مى‌شود.
 
دختر کوچولو کمى فکر کرد و گفت:
 
حالا فهميدم چرا همه موهاى مامان
 
بزرگ سفيد شده

   

عکاس سر
 
کلاس درس آمده بود تا از بچه‌هاى
 
کلاس عکس يادگارى بگيرد. معلم هم
 
داشت همه بچه‌ها را تشويق مي‌کرد
 
که دور هم جمع شوند.
 
معلم گفت: ببينيد چقدر قشنگه که
 
سال‌ها بعد وقتى همه‌تون بزرگ
 
شديد به اين عکس نگاه کنيد و
 
بگوئيد : اين احمده، الان دکتره. يا

اون مهرداده، الان وکيله.
 
يکى از بچه‌ها از ته کلاس گفت: اين
 
هم آقا معلمه، الان مرده


 


معلم داشت
 
جريان خون در بدن را به بچه‌ها درس
 
مى‌داد. براى اين که موضوع براى
 
بچه‌ها روشن‌تر شود گفت : بچه‌ها!
 
اگر من روى سرم بايستم، همان طور
 
که مى‌دانيد خون در سرم جمع
 
مى‌شود و صورتم قرمز مى‌شود.
 
بچه‌ها گفتند: بله
 
معلم ادامه داد:

پس چرا الان که
 
ايستاده‌ام خون در پاهايم جمع
 
نمى‌شود؟
 
يکى از بچه‌ها گفت: براى اين که
 
پاهاتون خالى نيست

      
 
بچه‌ها در
 
ناهارخورى مدرسه به صف ايستاده
 
بودند. سر ميز يک سبد سيب بود که
 
روى آن نوشته بود: فقط
 
يکى برداريد. خدا ناظر شماست.

در انتهاى ميز يک سبد شيرينى و
 
شکلات بود. يکى از بچه‌ها رويش
 
نوشت: هر چند تا مى‌خواهيد
 
برداريد! خدا مواظب سيب‌هاست        



نظرات شما عزیزان:

جاستین
ساعت23:34---29 آبان 1390
من 15 سالمه!!!تو؟؟؟؟؟

فابریک
ساعت20:14---25 آبان 1390
سلام هااااااااااااانی!
پاسخ:سسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسلام


رومینا
ساعت21:30---22 آبان 1390
جالب بود!!!

برام ایمیل کن!!1
پاسخ:حتمممممممممما


g.o
ساعت20:23---21 آبان 1390
خییییییییلی خوب بببببببببببود

یه غریبه
ساعت0:25---20 آبان 1390
گر چه ما را نکنی یاد ولی ما هستیم
دل به امید پیامیکه ندادی بستیم


رومینا
ساعت0:19---20 آبان 1390
بهت تبریک می گم سر اون موضوع!

ناشناس
ساعت0:18---20 آبان 1390

مطالبت عالین!


پسسسسسسر کرجی
ساعت0:17---20 آبان 1390
جوکاااااا واقعا عالییییی بود!
وبلاگت از هر نظر تکمیله!


رامین
ساعت20:50---14 آبان 1390
مهسا سلام!!!!!منم رامین!

حتما خیلی شوکه شدی ولی مهم نیست فقط خواستم به وبت سر بزنم!!!
پاسخ:شوخی بی مزه ای بود


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





| 22:21 | mahsa | |